loading...
خورشید
هلنا بازدید : 0 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

سلام

برا ی زندگی کردن

اگه پری بودم

یا قاصدکی رها درباد

زخمیِ سنگریزه ها و تخته سنگ ها ی زمینت نمیشدم

اگه قاصدک شدم روزی منو به دستِ باد و بارون و طوفان

برم نگردون رو زمینت

من رو پیوسته تو آسمون و در دستهای نسیم

گاه گاه میان شاخ و برگ درختان تنها

و گاهی در لانه ی پرنده ای مهمانم کن

هیچ گاه به زمینت بر نخواهم گشت 

این آرزوی من است

که اجابتش کنی

که بدستانِ نسیمت مراقبم باشی

که گاه گاه به دستان انسانهای عاشقت اسیر شوم

و باز با نسیم یادت مرا به آسمانت ببری

هرگز به زمینت باز نخواهم گشت 

هرگز برم نگردان

زیر پاها و زیر صخره ها و میان رودهایی که تمامم میکنند با بیرحمی

نسیمت را قالیِ سلیمان میکنم

در جو محدود زمینت به تماشای خداییت مینشینم

تا روزی مرا 

با دستان خورشیدت

به بالای جو به

آسمان چندم؟

همان هفتم

هشتم

کجا تمام میشود و میرسد به 

سکوت

کجا نه بهشت نه جهنم نه کسی بین ما خواهد بود

کجا نه من نه ما

فقط سکوت 

فقط خودت

حالا اگر عاشقم کنی

با جان و دل میپذیرم:)

عاشقم کن :)

ببر با خودت

تنها ترم کن تنها ترین تنها ترین تنها ترین در میان آغوشت تنهاترین :)

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 20